کوتوله های سیاسی معتاد قدرت
کوتوله های سیاسی معتاد قدرت
تحلیلی بر ریشههای روانشناختی میل به سلطه با نگاهی به سخنان دکتر گابور ماتِه و نمونه مسعود رجوی
در تحلیل پدیدههای روانی و اجتماعی، مفهوم «اعتیاد» اغلب در چارچوبهایی چون مصرف مواد مخدر، الکل یا رفتارهای پرخطر بررسی میشود. اما دکتر گابور ماته، روانپزشک و نویسندهی کانادایی، افقهای تازهای در درک ما از اعتیاد گشوده است. به باور او، اعتیاد نه از جنس ناهنجاری اخلاقی یا ضعف اراده، بلکه پاسخی روانی به رنج درونی و خلأهای وجودی است. یکی از شگفتانگیزترین صورتهای اعتیاد که ماته به آن میپردازد، «اعتیاد به قدرت» است؛ امری که آثار آن، نهتنها فرد معتاد بلکه تاریخ بشر را در ابعادی فاجعهبار متأثر کرده است.
ماته با ارجاع به شخصیتهایی چون اسکندر مقدونی، ناپلئون بناپارت، آدولف هیتلر، چنگیزخان و ژوزف استالین، نشان میدهد که میل سیریناپذیر به قدرت، اغلب نه از موضع اقتدار، بلکه از عمق احساس حقارت، ناامنی و جدایی از جمع آغاز میشود. جالب آنکه بسیاری از این افراد از نظر فیزیکی کوتاه قد، و از نظر هویتی، حاشیهنشینان فرهنگی و قومی جوامع خود بودهاند. این وضعیت روانی، آنها را به سمت کسب و انباشت قدرت، و در مواردی به راهاندازی جنگ و نسلکشی سوق داده است. قدرت در اینجا نه ابزار، بلکه هدف نهایی است: ابزاری برای پر کردن یک خلأ درونی.
در این چارچوب روانشناختی، نگاهی به شخصیت مسعود رجوی، رهبر تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق، روشنگر است. رجوی با قامتی متوسط و شخصیتی منزوی و پارانویید، پس از تسویه فکری و فیزیکی رقبای درونسازمانی، ساختار فرقهای بستهای را بنا کرد که در آن، هر جنبهای از زندگی اعضا اسیر، تحت کنترل کامل او بود. نمونههایی چون طلاقهای اجباری، مراسم «غسل ایدئولوژیک»، تحقیرهای هفتگی، و تحمیل ازدواجهای فرمالیته با رهبر، همگی نه برای تعالی معنوی، بلکه برای سرکوب فردیت و تثبیت سلطهگری رجوی طراحی شده بودند.
از منظر تحلیلی، میتوان رجوی را مثالی دقیق از «معتاد به قدرت» دانست؛ کسی که هویت خویش را تنها در تسلط مطلق بر دیگران معنا میکند. اعتیاد به قدرت در این حالت، خود را در قالبی ایدئولوژیک میپوشاند، اما در بطن خود، پاسخی روانی به ترس از بیهویتی و رهاشدگی است. چنانکه ناپلئون در واپسین روزهای تبعید در سنتهلن اعتراف کرد که «عاشق قدرت» است، رجوی نیز بدون کنترل، هویتی برای خود نمیشناخت.
بخشی از شناخت رفتاری مسعود رجوی
- رفتار و افکارش عجیب و نامتعارف است؛
- به همه چیز مشکوک است؛
- به تمام آدمها سوءظن دارد و بدبین است؛
- به کسی اعتماد نمیکند؛
- مدام در این باور است، که دیگران قصد صدمه زدن به او را دارند؛
- فکر میکند، در رفتار و گفتار دیگران نسبت به او نیت و قصد خوبی نیست و همه قصد دارند او را فریب دهند یا به اصطلاح بپیچانند؛
- اگر در گذشته به او بدی شده است، به هیچ عنوان نمیتواند فراموش کند؛
- و از همه مهمتر نمیتواند خشم خود را کنترل کند و به سرعت خشمگین میشود
- خیانت.ووطنفروشی را تئوریزه می کند.
- تکه کلام همیشگی اش این است من را نکشید و من را نفروشید.
شناخت ما از چنین پدیده هایی باعث خواهد شد فهم بهتری برای تحلیل تاریخ سیاسی و پدیدههایی چون فرقهگرایی بهدست اوریم . فهم «اعتیاد به قدرت» میتواند ما را در برابر خطر بازتولید چنین ساختارهایی در آینده، هوشیارتر کند.
این وبلاگ روشنگر حقایق مربوط به سازمان مجاهدین خلق است که چگونه به یک فرقه تبدیل شده است .