دپو اعضا در البانی
بعد از انتقال کلیه اعضا اسیر از کشور عراق به البانی فرقه رجوی به سردمداری مریم قجر با بوق کرنا اعلام پیروزی کرد و فاز جدیدی را اعلام نمود. برای همگان این سوال ایجاد شده بود که عقب نشینی خف بار از عراق و رجعت به خارجه و بر باد رفتن استراتژی رجوی مرحوم این بلوف سیاسی چه صیغه ای است؟ در همان گرد خاک کردن فرقه و جارو جنجالی که به پا کرده بود یک موضوع هم لابلای بلوف های تو خالی فرقه وجود داشت اما انرا سعی کردن کم رنگ جلوه دهند. انهم اعلام فاز جدید سرنگونی و ورود به یک مرحله نوین از مبارزه بوده است. البته برای کسانی که سالیان با گوشت و پوست و بیش از چند دهه در فرقه زندگی کرده اند مشخص بود که باز هم همانند دوران عراق فرقه وارد یک شعبده دیگری با اعضا اسیر و هوادارانش در خارج از مناسبات تشکیلاتی خواهد شد. بر همین اساس تمام سران فرقه که در اوایل سال 2003 فرار را بر قرار ترجیح داده و راهی اروپا شده بودندو اسیران را سپر بلا قرار داده بودند ریز و درشت و.به تر تیب اجرا نقش به دستور مریم قجر به البانی سرازیر شدند و شروع به منبر رفتن و خواندن روضه پیروزی نمودند. تا زمینه را برای منبر رفتن به اصطلاح ایدئولوژیک مریم قجر اماده نمایند؛ که وی بتواند بقول خودش میوه پیروزی را بچیند و با همان سیاق قبل به اصطلاح کام مجاهدان البانی نشین را شیرین کند. و با اعلام فاز جدید و تمرکز روی انقلاب ایدولوژیک با یک تیر چند نشان بزند. نخست با توجه به تغیر محل از عراق به شرق اروپا همگان را نسبت به خطرات اروپا اگاه سازد که اینجا همانند قرارگاه اشرف ایزوله و استریل نیست اینجا همانند قرارگاه اشرف اطراف ان چند مدار خاکریز و انواع و اقسام سیم های خار دار نیست اینجا مانند اشرف اطراف ان بیابانهای برهوت و لم یزرع نیست .اینجا حتی بنگال های لیبرتی هم نیست که چند مدار حفاظتی برای جلوگیری از خروج افراد وجود داشته باشد.اینجا مثل قرار گاهایتان در عراق نیست که سالی یک بار هم چشمتان به یک زن بدون حجاب نیافتاده باشد. اینجا اروپاست و با تمام رنگ و لعاب هایش .................................. بنابرین نخست باید فکری به حال برادران و خواهرانی که از سال 1368 شمسی به زور و با شعبده بازی های مسعود رجوی طلاقانده شده و در تجرد نگهداشته بود می کرد. زیرا نخستین سوال کلیه افراد از قدیمی تا جدید ترین (که البته جدیدترین هم الان حوالی دهه چهل عمرشان هستند.) اگر فاز عوض شده و استراتژی جنگ مسلحانه در عراق دورانش گذشته است.انقلاب ایدئولوژیک هم مربوط به همان دوران است و علی القاعده باید تاریخ مصرفش تمام شده باشد. چرا ما اسیران باید کماکان در حسرت یک دیدار خانوادگی باشیم.؟ زن و زندگی پیش کشتان باد چرا حتی مارا از دسترسی به سایت های اجتماعی محروم کرده اید؟چرا حتی اجازه نمی دهید ما به تنهایی در خیابانهای البانی یا در سواحل ان قدمی بزنیم و قصه درد و حرمانمان را با درختان و اب دریا بازگو کنیم ایا از درختان و اب دریا هم وحشت دارید ؟ودههاسئوال دیگر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ایا درختان و دریا و پارک های البانی هم مزدوران ارتجاع هستند.؟ بطور واقعی این زبان حال همه اسیران است زیرا زندگی انهم بیش از سی سال آنهم بصورت تنگاتنگ با هم طبعا همه مان نگفته حرف های دل هم را می دانیم چه ما که خارج از تشکیلات هستیم و چه کسانی که الان در چنبره تشکیلات اسیرند. بنابراین دپو کردن افراد در اپارتمان های البانی اسیران را بشدت مسئله دار خواهد کردوبدون شک به انحا مختلف افراد تناقضاتشان را بیان می کنند و طبق سیاق ثابت خلاصه تمام تناقضات توسط معاونت تشکیلات جمع بندی و برای مریم ارسال می شود ومثل همیشه باید از جابجایی کاسه بشقاب تا کوچکترین مورد تشکیلاتی به سمع و نظر ایشان برسد. کما اینکه همواره در تشکیلات هیچ امری بالاتر و مهمتر از مسائل تشکیلاتی وجود ندارد. لذا در غیاب رجوی مرحوم باید خانم ایشان تشکیلات را جمع و جور کند.به گواهی بیش از سی سالی که در فرقه رجوی بوده ام حتی در یک مورد هم مسائل و تناقضات خطی و سیاسی و تشکیلاتی توسط بالاترین نفرات تشکیلات قابل حل و فصل شدن نبوده است زیرا اصلی ترین کار مسئولین فرقه در حد وراجی و نشخوار بیانات رهبر بوده است. البته هیچ وقت هم در فرقه چنین اجازه ای به هیچ فردی در هر جایگاهی هم که باشد داده نشده است که پیرامون مسائل خطی و استراتژی با افراد وارد بحث و جدل شود. در این زمینه هم این اختیار مختص رهبر عقیدتی است . اخبار غیر رسمی حاکی از این است که تا کنون بیش از یکصد و پنجاه نفر از فرقه جدا شده اند و الان در البانی و البته تحت کنترل و خارج تشکیلات زندگی می کنند. تلاش فرقه این است که از تشکیل کمپ یا محلی تحت عنوان جدا شدگان در البانی جلوگیری کند.لذا فرقه سعی می کند با گرفتن خانه و دادن مبلغی ماهانه به افراد جدا شده انها را بصورت انفرادی و یا ماکزیمم دویا سه نفر در خانه های اجاره ای که فرقه اجاره انها را می پردازد نگهدارد. اصلی ترین مرز سرخی هم که برای این افراد مشخص کرده است عدم ارتباط با افراد جدا شده در اروپاست. و طبعا این افراد هم به دلیل اینکه اواره کوچه و خبابانهای البانی نشوند فعلا به این خواسته فرقه تن داده اند. تعدادی از این افراد از ترس قطع شدن حقوق شان حتی از ارتباط با خانواده هایشان هم وحشت دارند. بنابریان با توجه به جو متشنج تشکیلات و مسئله دار شدن نفرات فرقه دوراه در پیش دارد یا مثل دهه هفتاد و هشتاد در عراق به اصطلاح خودش فضا را رادیکالیزه کند تا کسی جرات نفس کشیدن بر خلاف تشکیلات را نداشته باشد و با بگیر و ببند و نشست های چند هزار نفره نسق همه را بگیرد یا اینکه با توجه به فضای جدید با افراد مدارا کند و پیچ و مهره های تشکیلات را کمی شل کند. البته نه در حدی که افراد بخواهند پایشان را از گلیم تشکیلات دراز تر کنند. لذا فعلا با دپو کردن افراد در اپارتمانها وسرگرم کردن انها با بحث های سیاسی و بهم زدن اش اعلام فاز جدید تن داده است. زیرا فرقه تا حدودی روی انتخابات امریکا و رو کار امدن رئیس جمهور جدید به لحاظ خطی سرمایه گذاری کرده است. ونقطه تلاقی یک جنگ و رویایی با رژیم ایران و امریکا در سوریه را پیش بینی کرده است.یعنی باز هم ادامه همان استراتژی جرقه و جنگ که شابد در این اثنا تغاری بکشند ............... بنابراین اعلام فاز جدید تحت عنوان فاز سیاسی که با فشار های بین المللی رژیم سرنگون می شود و مهرتابان به جایگاه رئیس جمهوری نائل خواهد شد. پایه های این اصل استراتژی جدید را بنا کرده است. باید به نویسنده یا دیکته کننده این استراتژی گفت به چه دلیل اینقدر لقمه را تاب می دهید و می خواهید از پس گردن وارد دهان کنید. مثل بقیه احزاب و سازمانهایی که خیلی محترمانه اعلام شکست کردند و از گذشته شان درس عبرت گرفتند شما هم اعلام کنید که مبارزه کنونی و اینده مان یک مبارزه سیاسی است.وآن خط واستراتژی دورانش تمام شده است زیرا دیگر نه از ارتش ازادیبخش خبری است و نه از عراق بعنوان ژئوپلتیک منطقه ایا تا بحال مبارزه سیاسی قهر امیز شنیده اید؟ در اینجا لازم است یک موضوع را متذکر شد که پایه و مبنا این خط جدید حضور در البانی است و شرایطی که دولت البانی از سران این فرقه و حامیان انها برای ادامه حضورشان در البانی خواسته است. زیرا هیچ وقت دولت البانی بخاطر منافع و مصالح مردم و کشورش حاضر نمی شود یک فرقه را با شعارهای سرنگونی انهم از طریق جنگ مسلحانه در کشور ش تحمل کند. انهم یک کشور اروپای شرقی با یک دموکراسی نوپا که هر روز شاید یک بلوا سیاسی در آن کشور هستیم. فرقه و سران ان هیچ وقت با اعضا و مردم ایران طی بیش از سه دهه نه صادق بوده اند و نه اعضا و مردم ایران محرم انها بوده اند. هیچ وقت سران فرقه شرایط حضورشان در البانی و تعهداتی که به امریکا و عربستان و دولت البانی داده اند را به اعضا نمی گویند.کما اینکه هیچ وقت داد و ستد های نفتی و قرار دادهای اطلاعاتی با صدام حسین را به اعضا نگفتند. بجز تعداد اندکی از افراد که دست اندر کار بودند. تا زمانیکه فیلم های چاپلوسی رجوی محروم در مقابل رئیس اطلاعات عراق و دادن اطلاعات به سازمان اطلاعات عراق توسط عباس داروی در یوتیوپ منتشرنشده بود کسی نمی دانست .زیرا رجوی در تمام دورانی که در عراق بودیم می گفت ما همانند یک دولت در دولت هستیم و همه چیز را خودمان از ارتش عراق خریده ایم. در نتیجه دپو فله ای افراد در البانی و اعلام فاز جدید سیاسی تحت فشار دولت البانی و از همه مهمتر اذعان به منحل شدن ارتش موهوم رجوی مرحوم مشکلات بنیادی و پایه ای اعضا اسیر را حل نخواهد کرد. زیرا اگر دوران عوض شده است و فاز جدیدی در ورای تمام فاز های گذشته اعلام شده است. نخست باید : مریم قجرعضدانلو خیمه شب بازی انقلاب را تعطیل کند. و در تجرد نگه داشتن اجباری نفرات را خاتمه داده و بگذارد افراد بادنیای بیرون ارتباط داشته باشند.که در گام نخست ان اجازه به خانواده ها برای دیدن عزیرانشان است عیسی ازاده پاریس 5 نوامبر 2016
این وبلاگ روشنگر حقایق مربوط به سازمان مجاهدین خلق است که چگونه به یک فرقه تبدیل شده است .