فرقه رجوی و تروریست های تجزیه طلب

فرقه رجوی و تروریست های تجزیه طلب

فرقه رجوی بعد از کشتار سربازان بیگناه بوسیله تروریست های داعشی در منطقه مرزی بلوچستان در رسانه هاییش به رقص و پایکوبی پرداخته و میمون وار جست و خیز میکند وآنها را منصوب به کانون های شورشی وهمی مجاهدین بلوجستان کرده و انها را حلوا حلوا میکند وتروریست های آدمکش داعشی را مبارز و مجاهد خطاب می کند البته از نوع مجاهد و مبارزی که خودش مدعی است یعنی خائن ومزدور و وطنفروش.

افشاگری های ما بشدت این فرقه جنایتکار و در راس ان رهبران جانی انها را بشدت بهم ریخته و هر انچه که لایق خودشان هست را به ما نسبت میدهند و هفته ای نیست که این فرقه چرندیات صدها بار نشخوار شده اش را مجددا بر علیه ما باز نشخوار نکند. متاسفانه فرهنگ و ادبیات فرقه رجوی که نشات گرفته از ذهن بیمار شخص رجوی است . واساسا بر اساس لمپنیسیم سیاسی و فحاشی های چاله میدانی است . سعی در خفه کردن و ترور شخصیت افراد میکند که بزعم خودش مخالفین ساکت شوند و یا دوباره عمله اش . و مزدبگیرش شوند. متاسفانه بر اساس همین خط کثیف و ضد انسانی و سو استفاده از وضعیت افراد درپروسه دوران گذار با اندکی پول انها را مجبور به سکوت کرده است.

طیف های مختلف سیاسی و اپوزیسیون نسبت به فرقه رجوی و موضع گیری خائنانه اش در قبال تروریست ها انها را بشدت محکوم کرده و ماهیت کثیف رجوی راافشا کرده اند.

ما همواره تاکید کرده ایم و باز هم یاد آوری میکنیم که این فرقه طی چهار دهه گذشته با خزیدن در شکاف و با شانتاژ و ترور و تهمت و دروغ مخالفین و منتقدینش را سرکوب کرده است و کماکان بر همین رویه نابکارش ادامه میدهد.ما بارها در نشست های مختلف رجوی شاهد القا این تفکر در اذهان اعضا بوده ایم که همه مدعیان درصحنه سیاسی یا با ما هستند یا برما و هر کس که با ما نیست در صف رژیم است ودشمن است دشمن هم که از دیدگاه رجوی یعنی ترور و حذف و باید از سر راه برداشته شود .

بعد از شهریور 1401 این فرقه دوباره فیلش یاد هندوستان افتاد و کار بجایی رسید که رجوی معلوم الحال طی یک پیام درونی به کل تشکیلات اماده باش داد و اعلام کرد که سی مهر در میدان ازادی خواهیم بود و نفرات و اعضا نگونبخت هم دار و ندارشان که یک کوله پشتی بود را بستن و منتظر فرمان فرمانده کل که در عمق غارش پنهان شده ماندند و هنوز هم منتظرند که سی مهری سر رسد و میدان ازادی باشند واقعا رجوی که شرم و حیا ندارد نه تعهدی به افراد دارد و نه از رو می رود .

چند ماهی که از اعتراضات گذشت و با بایکوت خبری و بی اعتنایی مردم و جوانان معترض در داخل کشور مواجه شد عنان از کف داد و فحاشی و شانتاژ را شروع کرد و داد و قال که پادشاهی خواهان و میوه چینان قصد حذف ما را دارند و ما اجازه نخواهیم داد و از فرط پیسی و وا دادگی شروع به پاچه گیری کرد اما عر و تیز های رجوی و دارودسته بیشتر از قبل ماهیت پلید او را بر ملا نمود و صفوف معترضان واقعی از این عناصر وطنفروشان پاکیزه شد .

ایرانیان وطنپرست و جوانان با غیرت در داخل کشور مرز ملی میهنی شان را در مقابل این فرقه فرقه برجسته تر کردند ومشخصا در خارج از کشور هم این فرقه در ایزولاسیون سیاسی قرار گرفت و از فرط غیظ و کین دچار جنون گاوی شد و با همه دار و ندار تشکیلاتی و سیاسی و پولی اش وارد شد و به اصطلاح شروع به پاتک نمود که بتواند با سیلی صورت رنگ باخته اش را سرخ نشان دهد و همینطور که شاهد هستید این فرقه در حال حاضر همه مبارزه اش با مخالفین واعضا فعال جدا شده و کلیه مخالفین خط و مشی این فرقه شده است

طی سالیان گذشته و اخیرا هم که بیشتر شده تروریست های خطرناک به نقاط صفر مرزی مشخصا در شرق کشورمان حمله میکنند و سربازان بیگناه را که جرمشان مرزبانی است اماج گلوله قرار میدهند و به قتل می رسانند و دوباره به لانه های تروریستی شان در کشورهای پاکستان و افغانستان فرار میکنند. این تروریست ها با تفکرات داعش و القاعده و طالبانیسم میخواهند مرز ها را نا امن کرده و رعب و وحشت ایجاد کنند .طبعا این عمل جنایتکارانه تروریستی از طرف هر انسان ازادیخواه و ملی و با شرف ایرانی محکوم است و کلیه نیروهای ملی و ایراندوست این جنایت های تروریستی را محکوم کرده اند. و با خانواده سربازان دلاور که جانشان را فدای اب و خاک این میهن کرده ومیکنند اظهار همدردی میکنند.

اما درست در نقطه مخالف . کلیه تفکرات پان ترک و پان عرب و پان کرد و پان بلوچ که جملگی ازقماش وطنفروشان هستند و تجزیه طلب. به به و جه جه کنان این عملیات بغایت تروریستی و ضد انسانی را قهرمانانه توصیف میکنند و از تروریست همه جانبه حمایت می کنند.

در کنار این جماعت وطنفروش و مزدور. فرقه تروریستی رجوی گوی سبقت را از همه ربوده و با تعریف و تمجید از اعمال تروریست های داعشی به جماعت وطنفروش سیگنال میدهد که گرد پرجم فرقه جمع شوند و از پلتفرم قلابی مریم قجر حمایت کنندو به انها وعده و وعید های پشتیانی همه جوره هم میدهد.

بعد از عملیات تروریستی به برجک مرزبانی و کشتار مرزبانان این فرقه یک کار ابلهانه عجیب و غریبی هم مرتکب شد و یک کلیب را منتشر کرد که مربوط به سال 1365 است که به دستور رجوی دو پایگاه عملیاتی برای اعزام تیم های عملیاتی ازطریق پاکستان به داخل کشور ایجاد شده بود این دو پایگاه در منطقه پنجگور در قسمت جنوبی مرز پاکستان و درامتداد مرز سراوان و پایگاه دوم در منطقه نوکندی تفتان در امتداد مرز زاهدان و خاش ایجاد شد.

لازم میدانم خیلی خلاصه علت اعزام تیم های عملیاتی از کشور پاکستان ضروری است که توضیح داده شود . قبل از سال 1365 رجوی جرات فرستان تیم عملیاتی از طریق پاکستان را نداشت و اساسا مرز پاکستان برای فرستان پیک و قاچاقچی برای اوردن نیرواز داخل ایران استفاده می شد و در شهرهای کویته و کراچی متمرکز بوده است و افراد را همه از کراچی با هماهنگی سفارت عراق در اسلام اباد به بغداد منتقل می کردند.

دلیل ایجاد دو پایگاه عملیاتی در پاکستان و اعزام تیم ها عملیاتی به داخل کشور.

قبل از پاکستان کلیه تحرکات و اعزام تیم های عملیاتی از طریق مرز کردستان و مشخصا از مناطق تحت کنترل حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق یا یکتی به رهبری جلال طالبانی بوده است. تقریبا از سال 1363 رابطه مجاهدین و نیروهای طالبانی شکر اب شده بود

چندین عملیات روی مجاهدین در کردستان عراق و جاده ها مناطق کردی رخ داد که رجوی همه اینها را به یکتی نسبت داد موارد زیادی از تیراندازی به کاروانهای مجاهدین در داخل سليمانيه، در موكبه “ در رانيه “ در جاده‌ی ”ماوت “ در جاده سلیمانیه کرکوک و تهاجم به هنگ اموزشی مجاهدین در اطراف پایگاه منصوری در کردستان صورت گرفته بود

مجاهدین مدعی هستند گه 33 مورد مشخص ممانعت از عمليات مجاهدین و تردد آنها به داخل ايران از طرف یکتی صورت گرفته است

که شدید ترین این درگیری ها در منطقه پشت آشان بود

در۱۵ مهر ۱۳۶۵ حوالی ساعت ۳، دو واحد از مجاهدین برای انجام عملیات به داخل کشور از مناظق تحت کنترل یکتی حرکت میکردند که با نیروهای یکتی درگیر شده و ده نفر انها کشته میشود.

بعد از این اتفاقات به دستور رجوی اعزام نیرو به هر منظوری از مرز کردستان ممنوع شد و برای ادامه ترور و انفجار در ایران کشور پاکستان انتخاب شد البته در ان دوران سازمان را سازمان اطلاعات و امنیت عراق مجبور ساخته بود که باید به هر طریقی عملیات در داخل ایران متوقف نشود و شرط پرداخت پول فقط انجام عملیات بود.

کسانیکه تحت تاثیر پروپاگاندای رجوی هستند فکر میکنند رجوی برای خاموش نشدن مشعل مبارزه از هر جایی برای اعزام تیم های عملیاتی اقدام میکرده است در صورتیکه ما که در جریان جزییات کار بودیم میدانستیم که بدون عملیات اب و نانمان قطع میشود و چه بسا دولت عراق اجازه هیچ تحرکی هم در عراق به ما ندهد.

فرقه رجوی

بعد از کشتن مرزبانان توسط تروریست های داعشی در مرز بلوچستان فرقه رجوی که همیشه مترصد سو استفاده سیاسی خودش هست در سایت هایش مجموعه عکس وفیلم هایی را همراه با تعدادی نقشه از گوگل به صورت یک کلیپ در سایت های مختلف اش منتشر کرده است . این عکس ها و کلیپ ها مربوط به سال ۱۳۶۵ شمسی است واساساً در مناطق جنوبی مرز پپاکستان با ایران و در منطقه سراوان است انتشار این کلیپ بعد از تهاجم تروریستهای وابسته به داعش والقاعده وهمچنین طالبان به یکی از پاسگاه های مرزی کشورمان در منطقه بلوچستان بوده است که 6 مرزبان بی گناه توسط این تروریست ها به قتل رسیده اند بعد از این فاجعه تروریستی اکثر ایرانیان شرافتمند و با غیرت و نیروهای اپوزیسیون این عمل جنایتکارانه را محکوم کردند

اما رو در روی کلیه ایرانیان شرافتمند و ازادیخواه و خیر خواه وطن .فرقه تروریستی رجوی از عمل جنایتکارانه تروریست‌ها حمایت کرده طوری وانمود کرده است که اینها نیروهای شورشی در منطقه سیستان و بلوچستان هستندکه تحت تاثیر و سمپات فرقه هستند. که در پاسخ به سرکوب خلق بلوچ دست به تهاجم زده اند در صورتی که ماهیت این افراد کاملاً مشخص است و با انتشار این کلیپ به بلوچ ها پیام میدهد این ما بودیم که در سال 65 برای اولین بار تهاجم را از خاک پاکستان به داخل کشور شروع کردیم و عملا ماهیت کثیفی و تروریستی خودش را این فرقه مافیایی نشان داد و همانند همه تبلیغات مشمئز کننده اش مثل تف سر بالا به سر و روی خودشان فرود آمد

ماهیت کثیف این فرقه چنایتکاریک بار دیگر بر همگان روشن شد و نشان داد که دستگاه تفکر فرقه رجوی جز رسیدن به قدرت به هر وسیله وابزاری برایش مهم ترین است. یک روز عقد اخوت با دیکتاتور بغداد یک روز دفاع از داعش تحت عنوان عشایر انقلابی در هنگام رسیدن به بغداد که رجوی در ان موقع حسابی بوی کباب به مشامش خورده بود و برای سقوط بغداد توسط داعش ثانیه شماری میکرد اما وقتی کوس رسوایی ان بلند شد تمام سران فرقه از خرد تا کلان از غلط کرده پیشمان شدند و بالا اوردن که ما فکر می کردیم اینها عشایر سنی هستند.

ما طی حضور طولانی خود در این فرقه همواره شاهد بوده ایم که در هر کچا این دنیاکه عملیات تروریستی اتفاق افتاده است به دستور رجوی در پادگانها جشن گرفته میشد ودر یازده سپتامیر و حمله القاعده به برج های دوقلو حسابی جشن و شیرینی خوران در قرارگاه

باقر زاده در بغداد راه انداخیتم و بزن و بکوب داشتیم

یک چریانی که باتفکر ترور و حذف فیزیکی بنا شده است امکان تغیردماهیت ندارد چون رجوی می داند که اگر چنین نا پرهیزی کند تشکیلات پوسیده اش متلاشی خواهد شد. فرقه هم اگر بخواهد دست از ترور بر دارد باید پوسته بشکند و حشی گری هایش را کنار بگزارد که امکان ندارد . طی چهار دهه عملا چنین جیزی از این رهبر خوکامه ابدی دیده نشده است.و هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد.

خلاصه کنم از سال 1360 و وعده سرنگونی شش ماهه تا انجام عملیات در مناطق کردی در عراق تا انجام عملیات تروریستی در خاک ایران از داخل خاک پاکستان تا تشکیل ارتش دست ساز وزارت اطلاات عراق تحت عنوان ارتش ازادیبخش ضد ملی تا به اصطلاح خودش هزاران کانون شورشی در شرایط فعلی چه غلطی کرده است جز رادیکالیزه کردن داخل کشور جز ایجاد ترس و . وحشت در دل جوانان برای مبارزات بر حق شان جز به انحراف کشانده مبارزه سندیکا های کارگری انجمن صنفی معلیمن و سایر اقشار جامعه چه کار کرده است.

بعد از مانور های مدعیان دورغین آزادی که انها هم از جنس رجوی هستند . رجوی احساس کرد که از همه عقب تر است بر همین اسا دوباره مریم قجر را به فرانسه پست کرد که با پول های باد اورده وصدامی لابی هایش را جمع کرده و خودی نشان دهد که ما هستیم و با اجاره سالن در سنای فرانسه و در پارلمان اروپا در بروکسل با همراهی تعدادی از ربات های فسیل شده اش و نماینده سابق و ارتشی سابق و کاندایدای سابق و السابق والسابقون در مانور است و فعلا می خواهد و با پول پاشی برای خودنمایی خیمه شب بازی اش را در فرانسه از سر بگیرد و برنامه ای سرهم بندی کند .البته با توجه به وضعیت درب و داغون رجوی و ترد شدنش از سوی ایرانیان هم در خارج و هم در داخل ایران برگزاری این جلسه برایش حیاتی است اینکه ایا موفق خواهد شد یا نه طی چند هفته آتی روشن خواهد شد

عیسی آزاده

سوم ژوئن 2023

نگاهی به وضعیت فرقه رجوی بعد از شکست عملیات فروغ جاویدان

م

نگا بررسی وضعیت فرقه رجوی بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان

افرادي که سالم به قرارگاه برگشته بودند با مشاهده جاي خالي دوستانشان بسيار افسرده و غمگين ميشدند. وبشدت افراد دچار دلمردگی عجیبی شده بودند. طبعا وضعیت نفرات بطور روزانه برای تشکیلات و شخص رجوی ارسال میشد و او با مشاهده اين فضا تصميم گرفت با براه انداختن نشست‌هاي چند روزه نيروها را به زير ضرب بکشد و کشته شدن ديگر افراد و شکست در عمليات را به گردن کساني بيندازد که سالم و يا مجروح با هزار مصیبت وبدبختی خودشان را به قرارگاه اشرف رسانده بودن بیندازد

مريم رجوي در طي اين نشست گفت اصلی ترین مشکل شما این بود که در بهترین حالت با انگیزه های فردی جنگ می کردید اگر شما با انگیزه های رهبری و روی پای او حرکت می کردید و جنگ می کردید از تنگه عبور می کردید باید ولو با چنگ و ناخون دندان راه را باز می کردید. شماها که برگشتیدباید این را خوب بدانید که تک تکتون پشت تنگه‌هاي فردي خود تان گير کرده بوديد. و با مسعود یگانه نبودید . کساني که يگانه بودند کشته شدند. این نشست مانند پتکی بر سر همه فرود امد و همه را در خود فرو برد و البته افراد بشدت متناقض شدند. دریغ از اینکه رجوی و همسرش به اندازه سر سوزنی هم خودشان را بعنوان فرماندهی این عملیات مسئول این شکست ندانستند و کوچکترین انتقادی هم از خودشان نکردند. در کجای دنیا سابقه دارد عملیاتی با این عرض و طول مقصرش نیروهای پایین باشند البته بعد از گذشت 35سال از این عملیات باز هم رجوی این جسارت و شهامت را پیدا نکرده است و مسئولیت شکست در این عملیات را متقبل شود.

بعد از جمع بندی عملیات مجموعه نشست های مطولی در یکانها هم برگزار شد که اساسا قصه گویی و روایت جنگ بود و هرکسی می خواست بنوعی از خودش قهرمانی بسازد. این نشست و نشست های جابنی وحول و حوش انهم وضعیت روحی و روانی افراد را سر و سامان ندارد.و رجوی برای ادامه سناریواش در اوایل مجاهدين نشست‌هاي چند روزه بعد از فروغ را "نشست تنگه و توحيد" ناميد. بنظر رجوي علت شکست.

محتوای نشست رجوی در جمع بندی و نشست های فرعی این بود که به ذهن و ضمیر افراد اینرا فرو کنند که اشکال نه از طرح نه از کمبود تجهیزات و نه از سازماندهی و تاکتیک بوده است همه چیز داشتید حتی بیشتر از ان چیزی که لازم بود برایتان اختصاص داده شد اما پشت چار زبر درجا زدید علت انهم این بوده است که مي‌بايستي از تنگه‌هاي فردي و علايق فردي خودتان می گذشتید .و هدف این است که هر کس خودش را باید بخواند و بیشکاف خودش را مقصر بداند تا در فروغ دو بدون وابستگی بتوانید از هر مانع و تنگه ای عبور کنید بعد از این نشست ها . رجوي یک تغیر اساسی در ساختار نظامی و نیروهای باقیمانده ایجاد کرد که هم روحیه افراد را بالاببرد لذا تیپ ها منحل شدند و سازماندهی لشکری را جایگزین کرد البته اسمش لشکر بود اما به لحاظ نیروی هر لشکر ماکزیمم در حد صد نفر و براساس سازماندهی جدید 21 لشکر در اشرف بوجود امد رجوي با اين شيوه می خواست ولو در روی کاغذ و در حرف به نفرات حقنه کند که علیرغم از دست دادن 1500 نفر و صدها اسیر نه تنها کم نشده ايم بلکه قويتر و بيشتر هم شده ايم. و در گوش فرو می کرد که ما نسل بیشمارانیم .

بعداز اعلام سازماندهی جدید دو جلسه نشست برای مردان و زنان برگزار شد که مسئول نشست مردان مهدی ابریشمچی بود هدف این بود که به افراد از طرف رجوی بگوید که اولا ازدواج در تشکیلات براساس صلاحدید تشکیلات و وضعیت تشکیلاتی افراد دارد در ثانی تعداد زنان مجرد در تشکیلات خیلی کمتر از مردان مجرد است لذا افرادیکه صلاحیت دارند از طریق تشکیلاتی به انها گفته خواهد شد. سایر افراد هم فعلا باید سماق بمکند تا بعد از سرنگونی امکان ازدواج انها هم فراهم شود.

موازی این نشست که توسط ابریشمچی برگزار شد برای زنان هم توسط ثریا شهری معروف به طاهره برگزار شد که او زنان را تحت فشار قرار داد که هر مردی را که تشکیلات برای انها انتخاب کرد باید بعنوان یک وظیفه ایدئولوژیک و تشکیلاتی و بدون چون و چرا بپذیرید . مخصوصا برای زنانی که کمتر از سه ماه قبل همسران شان را از دست داده بودند تکلیف شد که در صورت عدم پذیرش مسئله دار است و هنوز با خاطرات همسر سابق اش زندگی می کند .

با او برخورد مي کردند. پس از اين نشست‌ها در يک روز چندين مراسم ازدواج برگزار مي شد. تعداد کمي با اين موج ازدواج‌هاي اجباري مخالفت کرده و از سازمان جدا شدند. اتفاقا تعدادی از زنان زیر بار نرفتند و بشدت با انها برخورد شد . تعدادی از این زنان در همان زمان از تشکیلات جدا شدند.

در رابطه با داستانهای ازدواج های اجباری تشکیلات یعنی مسعود اینرا می خواستند جا بیندازند که صاحب اختیار خون و نفس تک تک زنده ها و کشته شدگان رهبری است و هیچ کس این حق را ندارد که بعنوان فامیل یا هم خون بودند مانند خواهر و برادر یا زن و شوهری کشته شدگان را مصادره کنند و البته در این رابطه رجوی موفق هم شد.

در اینجا یک نکته را یادآور میشوم که یک دورانی در این سازمان که الان به یک فرقه مبدل شده است ازدواج اجباری بوده است و درست یک سال بعد از آن طلاق های اجباری بعنوان وظیفه مبرم و ایدئولوژیک طلاق است و با اختیار انتخاب تجرد برای همه افراد بدون استثنا تا سرنگونی که البته طولی نکشید که گفته شد طلاق تا سرنگونی باز یک شکاف است و باید این طلاق تا ابد دهر باشد.بعدا در رابطه با طلاق های اجباری مفصلا بحث خواهیم کرد الان فقط بعنوان یک نکته مطرح شد.

در طی نشست بخشی از سئوال و جواب رجوی از افراد را در نشست اشاراتی می کنم که اندکی از شخصیت رجوی و فرارش از مسئولیت پذیری را بدانید.

در سوال و جواب های بین مسعود با با فرماندهان صحنه مطرح کرد که فلانی راستش را بگو ایا کسانی بودند که از تنگه عبور کنند و کسانی بودند که با سر می چنگیدند. پاسخ داده میشد بله و تعدادی اسم را نام بردند رجوی که با تایید فرماندن بول گرفت گفت خواهر فلانی و برادر فلانی که شما را من بعنوان فرمانده روانه عملیات کردم راستش را بگویید ان موقع شما به چه فکر می کردید چرا وقتی با یک مانع برخورد کردید اذهان همه تان قفل شد و وا رفتید و پشت تنگه گیر کردید و انقدر ماندید که من انتظار نداشتم هیچکدامتان سالم برگردید باید الان بگویید پشت کدام تنگه گیر کردید ایا شما پشت تنگه چارزبر گیر کردید تا پشت تنگه های خودتان. الان شما باید بالا بیاورید و بگویید تنگه ای که پشتش گیر کرده بودید چه شد. و عملا طوری فضا را مهیج کرد که مردان اعتراف کردند که ما پشت زنانمان گیر کرده بودیم و زنان هم ناچار به زبان اوردند بله برادر ما هم همین مشکل را داشتیم. البته رجوی در مرحله بعدی بهسراغ مجرد ها هم رفت و گفت شما خودتان را به موش مردگی نزنید شما هم اعم از زن با مرد تان پشت تنگه ذهنتان گیر کرده بودید و همه انتظار داشتید که سالم به تهران برسید و بروید سراغ خانواده و بعد هم تشکیل خانواده.

به همین دلیل بود که عملیات به هدف اش نرسید.

در اینجا یگ نگته را هم روش تاکید می کنم که در سازمانی که براساس چارچوب و اصول و یک استراتژی مشخصی بیانگزاری شده بود وتصمیمات براساس حداکثر رای رهبران گرفته میشد به یک جریانی مبدل شد که همه امورات ریز و درشت و خط و خطوط سیاسی و استراتژیک و ایدئولوژیک توسط یک فرد گرفته می شود و عملا سازمان مجاهدین به یک فرقه مبدل شد و هر انچه ما اینجا بعنوان ناگفته های این تشکیلات بیان میکنم عملکرد فردی است که انرا بعنوان فرقه رجوی میشناسیم.

نگاهی به وقایع فرقه رجوی از سال 1367 تا سال 1371

بررسی محتوای نشست تنگه و توحید و ادعای امام زمانی رجوی

مقدمه و توضیح نکات ضروری

اول اینکه برای کلیه نشست ها جلساتی که رجوی برگزار می کرد یک اسم یا کد اختصاص داده می شد که اهداف مشخصی در تشکیلات داشت

دوم. اصطلاحاتی که ما اعضا جدا شده بکار می بریم خاص فرهنگ و تشکیلات رجوی است و ما هم لاجرم باید همان اصطلاحات را بکارببریم .و یقینا برای کسانیکه با فرهنگ فرقه رجوی اشنایی ندارند ناشناخته است

در بحث قبلی راجع به بحث یا نشست تنگه و توضیحات لازم را داده ام که این نشست توجیه حماقت های رجوی بعنوان فرمانده کل و مسئول عملیات نافروغ اش بود و بجای بررسی ضعف هاو کمبودها و علل شکست نظامی عملیات .. انرا با زرورق ایدئولوژیک ودهان پرکن . صدای معترضان را در گلو و خفه کرد و انقدر سفسطه کرد که هیچ کس هیچی نفهمید و بیشتر افراد را در لاک خودشان فرو برد رجوی در این نشست کلیه حماقت ها و ندانم کاری هایش را به اعضا نسبت داد و گفت این شما بودید که در مواجه با مانعی بنام تنگه چارزبر قفل شدید و ابتکار عمل را از دست دادید و بعد هم همه ذهنتان روی بالا باز شد که دلایل شکست نظامی بود ه است و عدم پشتیبانی هوایی . وبا گرفتن قیافه حق بجانب اعلام کرد که دلیل نرسیدن به هدف تعیین شده نظامی نبود

شما صلاحیت فتح تهران را به دلیل نا خالصی درونی تان نداشتید و اقا شما را برگرداند ( منظورش امام زمان بود )و بحث را روی امام زمان برد وبا وارد کردن تعدادی از مسئولین که قبل از نشست توجیه شده بودند. جند تایی شان که علنا گفتند مسعود خود امام زمان است و هرچه می گوید حجت است و امروز حجت را بر تک تک ما تمام کرد .

اما مریم وارد شد و گفت هیچ کدام از شما نمی توانید مستقیم به امام زمان وصل شوید باید از طریق مسعود به او برسید و همه تان باید ایمان بیاورید و این را از خودتان عبور دهید که همه تان قبل از تنگه چهار زبر پشت تنگه ایدوئولوزیک گیر کردید و بیخود ذهنتان را پت و پهن نکنید و اگر شما ها از خواهر و برادر روی پای مسعود حرکت می کردید و با عشق و کینه او می جنگید هیچ تنگه ای راه بند تان نمی شد.و احدی نمی توانست حرکت شما را متوقف کند . در ان شرایط و وضعیت همه هاج و واج شدند که روی پای مسعود دیگر چه صیغه ای است . بعد ها که با دوستان بحث ها را مرور می کردیم و با تمسخر می گفتیم دفعه بعد که خواستیم برویم پاهای مسعود را ازش قرض می گیریم که دیگر بهانه نباشد..سوالی که به ذهن خطور می کند.این است ایا رجوی بعد از شکست عملیات نافروغ اش امیدی به فروغ دو داشت یا خیر ؟

شاید در ان دوران برای ما چشم و گوش بسته ها که اوامر رجوی و تشکیلات را بی چون و جرا اطاعت میکردیم جواب مثبت بود اما بعد از اشغال کویت توسط صدام بر همگان بوضوح روشن شد که دیگر محال است که صدام اجازه تکرار فروغ را بدهد چون معادلات باکل تغیر کرد و و تمام معادلات جنگ ایران و عراق از هم پاشید و کلیه کشورهای عربی و اروپایی و امریکا که همه جانبه از صدام حمایت می کردند دشمن صدام شدند و ائتلافی برعلیه او شکل گرفت که بعد از جنگ جهانی دوم نمونه نداشت.

سوال بعدی این است که علیرغم تغیر معادلات چرا رجوی دست از ماجراجویی نکشید و بازهم اصرار بر ادامه جنگ داشت .؟

رجوی بهتر از همه می دانست که استراتژی اش شکست خورد و عراق بعنوان ظرف ژئوپلتیک و مرز وسیع ان با ایران به باتلاقی برای بلعیدن اش مبدل شد. رجوی دوراه داشت

یکم یا معقول و بعنوان رهبر شرایط جدید را جمع بندی می کرد و اعلام می کرد ما با همه دار و ندارمان تلاش کردیم اما نشد و نتوانستیم

دوم. ادامه همان راهی که در سی خرداد 1360 شروع کرد.

رجوی راه دوم را انتخاب کرد چون در شان نایب امام زمان و رهبر عقیدتی نبود که از خودش انتقاد کند و در شان اجل ایشان نبود. رجوی تصمیم گرفت تا اخرین نفر برای قدرت طلبی اش افراد را قربانی کند..رجوی چند سال با نشست های سیاسی و بی سرته هم افراد را سرکار گذاشت و مشغول کرد که واقعا همش من در اوردی بود .مثلث بحث های سیاسی و استراتژیکی اش به یک لوزی تبدیل شد که ورود به این بحث ها فعلا در حوصله کلاب امروزمان نیست و حتما در اینده به ان می پردازیم .که روشن شود با این افرادیکه در اردوگاه اشرف اسیر بودند چه امد .و به چه روزی افتادند.

رجوی استاد زیستن در شکاف است از بدو پیروزی انقلاب و مشخص شدن مواضع سیاسی همه احزاب و سازمانها در شکاف خزید که این استراتژی زیستن در شکاف همین امروز هم در البانی پابرجاست. ایا بیش از چهل و سه سال شکست استراتژی زیستن در شکاف کافی نیست یا خانه از پای بست ویران است.

دوستان عزیز باید اذعان کنم که بدبختی ما گرفتاران در قلعه اشرف در عراق بعد از همین نشست تنگه و توحید شروع شد بعد از این نشست بود که دهان افرادی که در محفل های خصوصی شان مسعود را عامل شکست عملیات می دانستند گل گرفت . اینکه می گویم شروع بدبختی از این جا اغاز شد اتفاقات بعد از ان هست که ماحصل اش باقیمانده کمتر از دوهزار نفر با میانگین سنی 64 در قلعه اشرف سه در البانی که از بانگ خروس تا بوق سگ پشت کامپیوتر نشسته. و خورد و خوراک و خواب شان شده است کامپیوتر .و اما بعد...........

طولی نکشید که دور کرً اموزش های بی سر وته برای سر کار گذاشتین افراد و ایجاد سرگرمی راه اندازی شد. مهمات مفت صدام و شلیک به خاکریزها و تپه ها کار شبانه روز همه شده بود و با تجدید سازماندهی از تیپ به لشکر و اموزش های پیاده ........دوباره در تشکیلات جا انداختن که باید هر چه سریع تر امادگی مان را بالا ببریم و بزودی عملیات فروغ دو را انجام دهیم.

در این دوران از اموزش ها وضعیت خیلی شیر تو شیر بود .لذا بر اساس تخیلات و پیشنهادات انواع و اقسام سلاحهای مختلف روی خودروهای جیب لندکروز نصب شد بعنوان مثال نصب توپ 106 ضد تانک با پایه روی جیب لندکروز که با هز شلیک برای تست تمام شیشه های خودرو و کاپوت انرا ار جا کنده می شدند. یا نصب تیربار سنگین دوشکا روی جیب هم چنین نصب مینی کاتیوشا موشک انداز 107 م م روی جیب و انواع و اقسام کارهای عجیب .و غریب و خودروها طرح دار تبدیل شده بودند به مانند تانکهای فرانسوی مربو ط به دوران جنگ عمر مختار واقعا بک فضاحتی بود. پول مفت صدام و بلند پروازی های رجوی در این زمینه به فرمانده لشکر ها اختیارات تام داده بود که هر طرحی خواستند اجرا کنند.

یکی از موارد دیگر راه اندازی گردان های مستقل که جلودار ستون ها باشند و از همه لحاظ هم کامل و خودکفا باشند از نظر پشتیبانی و خلاصه همه امورات.

در هر لشکر در سازماندهی جدید یک تیپ رزمی یک یکان توپخانه یک یکان مهندسی و یک بخش پشتیبانی رزمی و اداری یک بخش دیدبان هوایی با علامت اختصای اف ای سی FAC و فرماندهی شامل فرمانده لشکر معاون لشکر و دفتر و مخابرات جایگزین تیپ های دوران فروغ شد

من با عرض معذرت از دوستان که موارد نظامی را مطرح کردم. اما می خواهم در اینجا یک تناقض بزرگ در دستگاه رجوی را بصورت ملموس تر نشان دهم.

در نشست جمع بندی و در نشست به اصطلاح تنگه و توحید اصلی ترین عامل شکست نظامی نبوده است و رجوی اظهار داشت که شما هیچ کمبودی نداشتید و نباید اذهان روی کمبود ها و نواقص نظامی برود و باید متمرکز شوید روی عامل اصلی قفل شدن پشت تنگه و انهم ایدئولوژیک بوده است خوب بر اساس این فرضیه شخص فرمانده کل باید بلافاصله بعد از نشست تنگه و توحید روی بحث های ایدئولوژیک می رفت .چرا نرفت و سازماندهی را عوض کرد و همه را مشغول کارهاو تمرینات نظامی و طرح های بیهوده کرد.

راستش ما که در ان دوران این را نمی دانستم چون تا خرخره غرق در روزمرگی مان بودیم وشب و روزمان به هم وصل بود. البته یک سالی طول کشید که بخشی از افراد متوجه این شیادی رجوی شدند و الباقی نفرات سه سال بعد از فروغ بی فروغ رجوی متوجه این شیادی شدند.

تقریبا تتمه سال 1367 افراد را سرگرم نشست های بی سر و ته کردند و سال 1368 هم کل سیستم را وارد اموزش های من در اوردی کردند.

بعد از فروغ و شرایط سنگینی که بر قرارگاه و تک تک افراد حاکم بود رجوی فهمیده بود که اگر عرصه را بر افراد تنگتر کند کنترل از دستش خارج می شود و جدا شدن از فرقه افزایش پیدا می کند به همین خاطر با برنامه ریزی و با صرف هزینه های بسیار زیاد همه راوارد ان طرح های پوشالی و اموزش های من در اوردی کرد والا اگر به میل و خواسته خودش بود پیچ های تشکیلات را سفت می کرد و دمار از همه می کشید لازم است در اینجا به این موضوع هم اشاره کنم که رجوی و همه سران حلقه نزدیک اش بخوبی می فهمیدن که دیگر بعد از قبول اتش بس و قطعنامه 598 توسط عراق و تصویب شورای امنیت امکان لشکر کشی را مطلق پیدا نخواهد کرد و صدام هم امکان ندارد دیگر چنین اجازه ای به رجوی بدهد. مخصوصا وقتی که سمت فلش جنگ صدام از سمت شرق به سمت جنوب یعنی کویت منتقل کرد و عملا رجوی اگر امید و کورسویی از دل بستن به صدام داشت نقش بر اب شد و قافیه را باخت و راه بی بازگشتی که انتخاب کرد بود در باتلاق عراق فرو رفت. در واقعیت امر هم نیروی قابل ملاحظه ای برایش باقی نمانده بود و هر چه هم در توان داشت در همان بحبوبه عملیات فروغ از هر کجا می توانست نیرو وارد کرد. مقرات خالی لشکرهای باسمه ای که فقط روی کاغذ نام لشکر داشتند. رجوی را برا آن داشت که دست به دامن صدام شود و سراغ اردوگاههای اسرا جنگی رفت و بیش از هزار نفر را از اردوگاههای صدام حسین که بی شباهت به اردوگاههای اشویتس نبودند وارد قرارگاه اشرف کند .در یک نشست عمومی که رجوی دوباره احساس غرور جاهلانه شده بود رو به مریم کرد و گفت باز هم جا دارید مریم هم با لبخندی مستانه کفت بله داریم یک سری مقرات جدید هم می سازیم.

بهر روی دوسال و نیم بعد از فروغ بی فروغ رجوی صرف نشست های شستشوی مغزی اموزش ها و طرح های بی سر و ته گذشت .

در همین اوضاع و احوال دوباره همه چیز زیر و رو شد دوباره سازماندهی ها تغییر کرد و قرار بر این شد که از پایه اموزش تاکتیک و زرهی گذاشته شود بر همین اساس کمیته های مختلفی راه اندازی شد بیش از 1000 تانکیست ر تربیت شد. تا سطح گروهان اموزش های نظامی خاص زرهی توسط افسران عراقی برگزار شد. و در ادامه به سطح گردان و تیپ زرهی هم این اموزش ها رسید.

برای تمرینات زرهی مخصوصا تمرینات ابی و خاکی نیاز به یک رودخانه یا دریاچه و زمین وسیع بود که صدام منطقه قادر کرم معروف به نوژول را که در شمال ارتفاعات حمرین و نزدیک شهرستان طورخورماتو بود را در اختیار رجوی قرار داد. این منطقه خودش یک داستانهایی دارد که یک کتاب است. در این دهها روستا مربوط به اکراد توسط صدام با خاک یکسان شده بود که اثار ان وجود داشت .بگذریم

ساختن دریاچه پیست متحرک شلیک زرهی هزینه های سرسام اوری داشت که بحث ان جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد.

طرح ده ماده ای مریم رجوی یک دروغ بزرگ و کپی  برداری از بیانیه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل

اخیرا تمام دستگاههای وابسه به فرقه رجوی یک پلتفرم قلابی را تحت عنوان پلترفرم موسوم به ده ماده ای مریم قجر در بوق وسرنا می کنند و سعی می کنند چهره کریه این فرقه را بزک کنند

مریم قجر عضدانلود در تاریخ یکم تیر ماه 1395در یک سخنرانی در سالن ویلپنت در حومه پاریس این بیانیه کذایی و قبلابی را اعلام کرد از ان تاریخ تا کنون فرقه رجوی روی این پلتفرم قلابی در حال مانور است. و با وقاحت تمام انرا بعنوان طرح ده ماده ای و پلتفرم مریم قجر قالب میکند .

سابقه امر :

دقیقا 75 سال قبل یعنی در دهم دسامبر 1948 برابر با 19 آذر ماه 1327 در مجمع عمومی سازمان ملل اعلامیه حقوق بشر مصوب شد این اعلامیه دارای سی ماده است که به زبان های مختلف در اینترنت قابل دسترسی است.

این را داشته باشید که در ادامه توضیح خواهم داد که ربط اعلامیه جهانی حقوق بشر با پلتفرم قلابی موسوم به مریم قجر چیست ؟

ضروری است که وضعیت فرقه رجوی را در سال 1392 بررسی کنیم.

با فشار دولت عراق به وزیر خارجه وقت امریکا خانم هیلاری کلینتون اعضا فرقه از کمپ سنتی اشرف در شمال بغداد و در استان دیاله به کمپ تزانزیت لیبرتی در نزدیکی فرودگاه بغداد اخراج شدند و صد نفر را رجوی در پادگان تخلیه شده اشرف بعنوان نگهبان اموال باقی نگهداشته بود. که خودش داستان مفصلی است چون 52 نفر از ان صدنفر قربانی جاه طلبی رجوی شدند و به قتل رسیدند

فرقه رجوی خلع سلاح شده بود و چندین بار ارتش و پلیس عراق به ان حمله کرده بود. وضعیت بسیار بغرنج بود بعد از خروج از اشرف انهم در اکیپ های چند صدنفره از اشرف به لیبرتی افراد دچار یاس و ناامیدی شده بودند و همگی نمی دانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد.بحث داغ انروزها این بود که ما همگی به یک یا چند کشور ثالث منتقل خواهیم شد.

در خارج هم هواداران روحیه شان را از دست داده بودند و یک جنگ شدید بین خانواده ها اعضا و دوستان مجاهدین بود که باید رجوی هر چه سریع تر دستور تخلیه کامل از عراق را صادر کند. که نفرات ا ز کشتارنجات پیدا کنند در ان دوران هیچکس تصوری از اینده نداشت و شرایط برای همه از بالا تا پایین تیره و تار بود.

البته بعد از تخلیه کامل همه نفرات از اشرف به لیبرتی رجوی اب پاکی روی دست همه ریخت و در پیامی اعلام کرد که کشور ثالثی در کار نیست در عراق می مانیم و می میریم و لیبرتی پل پیروزی به تهران است. در ان دوران یادم هست در کمپ کانکسی درب و داغان همه در جمع های کوچک می خندیدند که خودت بمان و پل بزن و برو تهران سه دهه سرمان کلاه گذاشتی دیگه خجالت بکش . البته ما می دانستیم که رجوی در کنار مان نیست و قبل از تسلط کامل امریکا بر اشرف فرار را بر قرار ترجیح داده بود.

خلاصه اینکه وضعیت بسیار درهم وبرهمی وجود داشت.

لذا فرقه باید یک فیل هوا میکرد که شاید چند صباحی همه را سرگرم ان کند. زیرا این فرقه در طول حیات اش شکاف زی بوده است و در شکاف با شامورتی بازی افراد را از بالا تا پایین سر کار می گذارد.

من سعی کردم خیلی خلاصه شمایی از ان زمان که مریم این ده ماده را طوطی وار بیان کرد ه است بدهم البته بیان ان شرایط و جنایات رجوی که با خیره سری مانع خروج اعضا از عراق شده است زیاد است و خون های زیادی به زمین ریخته شده است.

از سال 1372 که رجوی مریم را بعنوان ریئس جمهوری دوران انتقال معرفی کرد و او را روانه اروپا نمود هیچ کشوری اورا جدی نگرفت و مورد تمسخر جوامع ایرانیان خارج از کشور قرارگرفت . امریکا هم به او ویزا نداد که به امریکا برود که البته تا کنون مریم حسرت به دل رفتن به امریکاست.

رجوی در نشست های درونی اعلام می کرد که من مریم را به مثابه یک موشک به قلب اروپا شلیک کرد م که یخ ایرانیان خارج از کشور را اب کند

موشک رجوی هم که ظاهرا فاسد بود و عمل نکرد.از عراق هم که رانده شدن بود لذا با کپی برداری از اعلامیه چهانی حقوق بشر با دزدی اشکار یک متن را سرهم بندی کردند و انرا پلتفرم مریم رجوی بعنوان ریئس جمهور در بوق کرنا نمودند و تا توانستد با دادن پول به لابی هایش بعنوان وزیر سابق نماینده سابق ارتشی سابق و تعدادی پارلمانتر این متن بی سر و ته را که کپی برداری از اعلامیه جهانی حقوق بشر است را تبلیغ کنند

ما البته این طرح کذایی را ماده به ماده در کلاب هاووس بررسی کردیم که مورد استقبال شرکت کننده گان قرار گرفت و تعدادی از منتقدین این فرقه نیز سخنرانی داشتند و فریبکاری های این فرقه تبهکار را افشا کردند

چند مثال:

وقتی میگوییم قانون نسبیت انیشتن قبل از انیشتن وجود نداشته یا قانون جاذبه زمین که قبل از نیوتن کسی انرا کشف نکرده بود . یا نظر داروین.و صدها قانون دیگر

اگر هم این ده ماده پلتفرم ابداعی مریم قچر است پس نباید از قبل وجود میداشت ایا اینطوری است؟

این موادی را که فرقه رجوی بنام مریم فرقه ثبت داده است هیچکدام جدید نیستند و از اعلامیه جهانی حقوق بشر دزدیده شده است.

رجوی ناچار بود بعد از شکست اشتراتژی اش در عراق خودش را همرنگ جماعت کند

مریم قجر نه حقوق دان است و نه علوم سیاسی می داند و رشته تحصیلی اش هم ربطی به حقوق و سیاست ندارد.

اخیرا هم مریم رجوی یواشکی و بی سرو صدا با دستور رهبر عقیدتی اش مسعود رجوی جمهوری دموکراتیک اسلامی را به جمهوری دموکراتیک تغییر داد.است و رجوی هم در اطلاعیه های جدیدش کلمه اسلامی را بیان نمی کند.و انرا حذف کرده است .این هم یک نمونه دیگر از شیادی های رجوی است که می خواهد در جو کنونی اعلام کند که هیچ تشابه ساختار حکومتی وی با جمهوری اسلامی ندارد

لذا خلاصه کنم این طرح ده ماده ای که بنام مریم قجر این فرقه روی ان تبلیغ می کند و انرا پلتفرم او می داند با دستکاری و کپی مفاد مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر مدعی یک منشور نوین هستند.

دوستان ما که عمرمان را در این فرقه سپری کردیم هر کجای انرا دست بگزاریم و باز کنیم مفتضح تر از این پلتفروم سرهم بندی شده مریم قجر است.

عیسی آزاده

31 می 2023