تناقض طرح ده‌ماده‌ای مریم قجر عضدانلو با واقعیت درونی سازمان منافقین

تحلیلی بر دوگانگی ساختاری و کارکردی

طرح ده‌ماده‌ای مریم قجر عضدانلو به‌عنوان یکی از اسناد سیاسی رسمی سازمان مجاهدین خلق، در ظاهر بر اصول دموکراسی، حقوق بشر و آزادی‌های مدنی تأکید می‌کند. با این حال، بررسی ساختار درون‌تشکیلاتی این سازمان، تاریخچه عملکرد آن، و گزارش‌های معتبر بین‌المللی نشان می‌دهد که این طرح نه یک برنامه عملی سیاسی، بلکه ابزاری تبلیغاتی برای کسب مشروعیت خارجی است. این مقاله با بررسی تناقض میان ویترین بیرونی و واقعیت داخلی سازمان، به تحلیل ریشه‌های این دوگانگی، اهداف سیاسی پشت طرح ده‌ماده‌ای، و ناسازگاری آن با ماهیت فرقه‌ای و اقتدارگرایانه تشکیلات رجوی می‌پردازد.

مقدمه

پس از شکست سنگین سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد و فروپاشی استراتژی «ارتش آزادی‌بخش» وابسته به رژیم صدام حسین، سازمان وارد مرحله‌ای از بحران هویتی، سیاسی و تشکیلاتی شد. حمایت‌های مالی، اطلاعاتی و لجستیکی صدام که ستون بقای این گروه بود، پس از سرنگونی وی در سال ۲۰۰۳ به‌طور کامل از میان رفت. در چنین شرایطی، رهبری سازمان—به‌ویژه مسعود رجوی—دریافت که دوران فعالیت نظامی-تروریستی مستقیم سازمان به پایان رسیده است. به همین دلیل، سازمان برای بازسازی چهره خود در سطح بین‌المللی، استراتژی «تغییر چهره» را در پیش گرفت و مریم قجر عضدانلو را به‌عنوان «رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت» معرفی کرد.

این تغییر تاکتیکی در حالی صورت گرفت که جامعه ایران، به سبب دهه‌ها خشونت، ترور، همکاری با دشمن متجاوز در جنگ ایران و عراق و عملکرد درون‌گروهی غیرانسانی، سازمان را فاقد هرگونه مشروعیت اخلاقی و سیاسی می‌دانست. بنابراین، استفاده از ادبیات حقوق بشری برای مخاطبان غربی، بیش از آنکه ناشی از تحول درونی باشد، بخشی از پروژه بازاریابی سیاسی سازمان بود.

1. دوگانگی ساختاری: ویترین خارجی، واقعیت داخلی

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سازمان مجاهدین خلق، وجود دو چهره کاملاً متضاد است:

چهره بیرونی

در سطح بین‌المللی، سازمان با استفاده از ادبیات حقوق بشر، شعارهای آزادی‌خواهانه، و ارائه طرح‌هایی مانند «طرح ده‌ماده‌ای»، می‌کوشد خود را به‌عنوان آلترناتیوی دموکراتیک برای ایران معرفی کند. این ادعاها در رسانه‌ها، لابی‌های سیاسی و نشست‌های عمومی بازتولید می‌شود.

واقعیت داخلی

در درون تشکیلات اما روایت کاملاً متفاوت است:

- طلاق های اجباری

- کنترل ذهنی و جلسات اعتراف‌گیری

- حذف کامل آزادی فردی و ممنوعیت خروج

- انزوای اجباری از خانواده و جامعه

- ساختار فرماندهی مطلقه و غیرپاسخ‌گو

- سرکوب هرگونه مخالفت یا درخواست تغییر

- جدا کردن کودکان از والدین

- برداشتن رحم زنان

- تصاحب و تجاوز به زنان و دختران نگونبخت در پادگان اشرف در عراق توسط رجوی با بمبول ایدئولوژیک

- ممنوعیت مطلق هر گونه تماس

- ممنوعیت داشتن رادیو

- داغ و درفش اعضا در زندان های منطقه کردستان و پادگان اشرف

- و دهها جنایت و خیانت این تشکیلاتن تروریستی

این تناقض، نشان‌دهنده شکاف عمیق میان ادعا و واقعیت در رفتار سازمان است.

2. استفاده ابزاری از حقوق بشر پس از افول استراتژیک

با سقوط صدام حسین، سازمان مهم‌ترین حامی نظامی و مالی خود را از دست داد. تشکیلات که سال‌ها ماشین ترور خود را با کمک‌های رژیم بعث اداره می‌کرد، ناچار شد استراتژی جدیدی برای بقا اتخاذ کند. در این بستر، زبان حقوق بشر به ابزاری تبلیغاتی بدل شد.

طرح ده‌ماده‌ای در حقیقت پاسخی به نیاز سازمان برای بازسازی وجهه خارجی و جلب حمایت سیاسی از غرب بود، نه محصول یک تغییر فکری یا اعتقادی.

ساختار فرقه‌ای و نقض فراگیر حقوق اعضا